فایز دشتی یکی از شاعران معروف جنوب و یکی از دوبیتی سرایان موفق است. میگویند او دو بیتی ها را پس از جدایی از پری رؤیاهایش و در حسرت دیدن دوباره او نوشته.
شغل او در ابتدا چوپانی بود. روزها گوسفندها را به دشت و کوه می برد و تا غروب در تنهایی سر می کرد. بعضی وقت ها برای گله نی می زد یا شعر می خواند. یک روز که خسته بود، بقچه ی غذا را زیر سرش گذاشت و خوابید. هنوز در خواب و بیداری بود که صدای خنده ی چند زن را شنید. از اینکه در آن کوهپایه های ساکت و خلوت صدای خنده ی زنان را می شنید شگفت زده شد. بلند شد و دنبال صدا رفت. درنهایت تعجب پشت صخره ها آبشار بسیار زیبایی پیدا کرد. پایین چند زن مشغول شنا و خنده و بازی بودند.
جلو رفت و مخفیانه تا آنجا که می توانست به زن ها نزدیک شد. زنها خودشان را به آب زده و چنان مشغول بودند که اصلا متوجه نزدیک شدن مردی غریبه نشدند. فایز خود را به درختی که آن ها لباس هایشان را زیر آن درآورده بودند رساند و یکی از لباس ها را برداشت.
زنها بعد از اینکه خودشان را شستند سراغ لباسهایشان آمده و متوجه حضور فایز شدند. آنها چنان وحشت زده شدند که هرکدام فریاد کنان لباسش را برداشته و همگی به سرعت ناپدید شدند. در این میان زنی که لباس او در دستهای فایز مانده بود، پشت درختها پنهان شده و با گریه و زاری و اضطراب از او میخواست که لباسش را پس بدهد.
در آن بعد از ظهر تابستان، بین فایز و آن زن زیبا تقریباً چنین گفتگویی رد و بدل شد:
فایز: تنها در این کوه خلوت چه میکنید و مال کدام قوم و قبیله هستید؟
زن: من دختر شاه پریان هستم و اگر لباس هایم را بدهی هر آرزویی داشته باشی برآورده می کنم.
فایز در حالی که بلند بلند به این شوخی زن می خندید: الان تنها آرزویی که دارم این است که خودت را نشان دهی و ده قدم جلو بیایی تا بتوانم تو را از نزدیک ببینم. قول میدهم که لباس هایت را بدهم.
زن، لرزان و ترسان ده قدم جلو آمد و از او خواست طبق قولی که داده لباس هایش را پس دهد.
اما فایز خیال پس دادن لباسها را نداشت و به راحتی قولش را فراموش کرد: ده قدم دیگر نزدیک شو تا لباسهایت را بدهم.
زن: قول میدهی که این بار لباس هایم را پس بدهی؟
فایز: مطمئن باش.
زن ده قدم دیگر نزدیک شد.
در حالی که زن التماس می کرد، فایز محو تماشای او شده بود و ظاهراً هنوز خیال پس دادن لباسها را نداشت: بیا و خودت لباس هایت را بگیر.
زن: بین من و تو فاصلهای ست به بزرگی دو دنیا. جلوتر نمی توانم چون اگر قدمی به جلو بردارم، همنوعانت مرا خواهند دید و ممکن است مرا بکشند. اما اگر لباسم را پس دهی، هر شب تو را به شهر پریان می برم.
فایز با تعجب و ناباوری: اما اینجا در این کوه خلوت هیچ آدمی جز من پیدا نمی شود. بیا و لباس هایت را بگیر.
زن با ترس و لرز جلو رفت و دست دراز کرد تا لباس هایش را بگیرد.
در همین موقع صدای شلیک تیری سکوت کوهستان را به هم ریخت.
فایز سراسیمه از جا پرید و متوجه شد که همه اینها را توی خواب دیده. اما صدای گلوله، واقعی بود. به سمتی که حدس میزد صدا از آنجاست دوید و در همان نزدیکی درست مکانی را دید که در رؤیا دیده بود: زیر درختی که با دختر عریان شاه پریان روبرو شده بود، حالا آهویی مرده افتاده و دو شکارچی پیروزمندانه بالای سرش می خندیدند.
چیزی که فایز در آن بعد از ظهر تجربه کرد، بیدار پنداری نامیده می شود. منظور از بیدار پنداری این است که شخص خوابیده باشد اما نداند که خوابیده است. بعضی وقتها شخص در میان این رؤیای بیدار پندارانه متوجه میشود که دارد خواب میبیند. و برخی مواقع هم بعد از بیداری کامل میفهمد که خواب می دیده.
رؤیاهای بیدار پندارانه از نظر علمی زیر مجموعه ی خوابهای روشن هستند و از نظر رازوری انواعی از برونفکنی هستند که طی آن ها شخص بدون تجربه ی آگاهانه ی فلج خواب و پروسه ی خروج از جسم، از جسمش خارج می شود.
چنین حالتهایی کاملاً با تخیل روزانه یا خواب معمولی فرق دارند و به دلیل پدیدار شدن الگوهای مشخص مغزی در زمان وقوعشان، میشود آنها را در آزمایشگاه مورد بررسی قرار دارد.
اما عشق و سکس در خواب روشن چگونه احساساتی هستند و چطور تجربه می شوند؟ از آنجا که در خواب روشن ادراکات حسی دقیقاً شبیه بیداری اند و شدیداً مثل دنیای روزمره به نظر می رسند، موضوعاتی مثل عشق و سکس نیز مثل زمان بیداری کاملاً واقعی به نظر می رسند. یعنی مغز تقریباً نمیتواند بفهمد که آنچه تجربه میکند در خواب روشن است یا در بیداری.
استفن لابرج یکی از پیشگامان تحقیق درباره رؤیای شفاف، زمانی آزمایش بسیار جالبی ترتیب داد: او از تعدادی زن و مرد که استعداد ورود به خواب روشن داشتند خواست که در رؤیای شفاف با جنس مخالف بخوابند. نتیجهاش این بود که زنهای مورد آزمایش ارگاسم واقعی را تجربه کردند اما مردها از نظر جسمی هیچ تغییری نداشتند. به عبارت دیگر، زنانی که در رؤیای شفاف با مردی خوابیده و به اوج لذت جنسی رسیده بودند، از نظر جسمی نیز ارگاسم شدند اما مردانی که در رؤیای شفاف با زنی خوابیده و به ارگاسم رسیده بودند، از نظر جسمی تغییری نداشتند. سکس در خواب روشن – برخلاف خوابهای معمولی – برای مردان بیشتر تجربهای عرفانی و روحانی ست. اما برای زنان بیشتر تجربهای جسمی ست.
شاید این آزمایش، جوابی به این معمای قدیمی باشد که چرا مردهایی که به عرفان و رازوری رو می آورند همواره از عشقی روحانی و آن دنیایی صحبت میکنند اما زنانی که به جهان رؤیاهای شفاف و دنیای رازورانه ی آن وارد میشوند، از جاذبه های جسمی و جنسی آن بیشتر سخن می گویند.
سلام
شما اگر تجربه این گونه خوابها را می داشتید هر مطلبی را در سایت قرار نمی دادید ، مطلب بالا کاملا اشتباه می باشد .
سلام. اگر انتقادی دارید یا به نظرتان جایی از متن اشتباه است، لطفا دقیق و روشن بنویسید تا هم خواننده متوجه منظورتان شود و هم نویسنده بتواند پاسخ گو باشد.
سلام
در قسمت پایانی مطلب اشاره به این شده که تنها زنان با ارگاسم در خواب به واقع بعد از بیداری هم این ارگاسم را در جسم
خود مشاهده می کنند و در مردان اینطور نیست ، این قسمتی است که اشتباه گفته شده و یا شاید هم سوژه های مورد نظر
چنین تجربه ای نداشته اند در صورتی که برای مردان هم همین کیفیت را شاهد هستیم.
همانطور که در متن هم نوشته شده، این نتیجه تحقیق آقای استفان لابرج است. در چنین مواردی نمی توان بخشی از تحقیق را ذکر کرد و بخش دیگر آن را به این بهانه که با واقعیت جور در نمی آید حذف نمود. مگر اینکه طی یک آزمایش و تحت همان شرایط نتایج دیگری حاصل شوند.
درسته. من بارها در خواب روشن و برونفکنی سکس داشتم ولی هیچوقت جسما انزال نشدم. بیشتر اون حس عشق و دوست داشتنه که خیلی قویتر میشه
سلام دوست عزیز برخی میگویند برقراری رابطه جنسی در خواب موجب باز شدن راه خای ارتباطی با اجنه می شود . و نباید این کار را انجام داد شما که تجربه داشتید ایا درگیر همچین قضیه ای شدید؟
ممنون میشم صادقانه جواب بدید مرسییی