در شگرد بینایی روزآگاهی، تمرین کننده روزی یک ساعت به نوع نگاه خود توجه می کند. هدف اینست که ذهن را اندکی از اندیشیدن درباره گذشته یا آینده بازداشت و بر این لحظه متمرکز نمود.
فکر کردن درباره گذشته یا آینده ناپسند نیست و بدون اندیشه دیروز و فردا نه می توان برنامه ریزی کرد و نه می توان هدفی برگزید یا نقشه ای برای آینده ریخت. اگر به لحن کسانی که درباره زمان حال نوشته یا می نویسند توجه کنیم، به سادگی درخواهیم یافت که از نظر آنها ماندن در زمان حال بسیار پر ارج تر از مشغولیت های فکری ست.
این دیدگاه خالی از اشکال نیست: اندیشه را باید به رقص آورد و به آن اجازه پرواز در فضای زمان های رفته و نیامده داد چرا که در این لحظه ماندن و با این لحظه حرکت کردن ممکن است خیلی ساده به ماندن و ایستایی ذهن منجر شود.
از آن سو، رقص اندیشه هم اگر بی هنگام باشد، به سکون و درجازدن می انجامد.
بهترین کار اینست که اجازه دهیم اندیشه به حرکت خود ادامه دهد اما به حرکت آن آگاه باشیم. به دیگر سخن، اندیشه را با خودآگاهی آمیخته و جهت یا شکلی را که به دنبالش هستیم از اقیانوس آن بیرون بکشیم. این کار نیازمند تمرین و پی گیری ست و اگر تمرینات روزآگاهی چند هفته پیاپی تکرار شوند، خواننده، بهتر منظور این نوشتار را درخواهد یافت.
در این شگرد تمرین کننده بین دگرگونی زاویه نگاه و خودآگاهی، گره ذهنی برقرار می کند. منظور از گره ذهنی اینست که بین دو رفتار که هیچ ربطی به هم ندارند یا بین یک محرک عصبی و یک رفتار ویژه که ربطی به آن محرک ندارد، پیوند برقرار نمود. برای نمونه شما هم اکنون در حال خواندن این متن هستید، حال اگر چشم خود را از متن برداشته و به جای دیگر نگاه کنید، زاویه نگاه شما عوض می شود. اگر به محض عوض شدن زاویه نگاه، از خود و پیرامون خود آگاه شوید، دو رفتار را که با هم هیچ تناسب ندارند (عوض کردن زاویه نگاه، خودآگاهی) به هم پیوند زده اید. در این حال چشم شما به عنوان یک محرک عصبی کار می کند و همینکه تصویر جدیدی دریافت می کند یا از چشم انداز دیگری می بیند، شما را خودآگاه خواهد کرد. (شرطش اینست که آنقدر آن را تمرین کنید که هر دو -دگرگونیِ زاویه نگاه و خودآگاهی – به هم گره بخورند).
برای این کار روزانه یک ساعت بیشتر وقت صرف نکنید. ناگفته پیداست که در این یک ساعت کاملا عادی به کارهای روزانه خود بپردازید. جز اینکه در پنج دقیقه اول، روی عوض کردن زاویه نگاه بسیار عمیق شوید و تصمیم بگیرید که در یک ساعت آینده هرگاه جهت نگاه را عوض می کنید، خودآگاه شوید.
مثال: کنار خیابان ایستاده اید و می خواهید سوار تاکسی شوید. همین که سوار می شوید چشم انداز روبروی شما تغییر می کند. (قبلا ایستاده و بیرون از ماشین بودید و الان نشسته و داخل ماشین هستید). همراه با آن تا آنجا که می توانید هوشیار شوید و از وجود خود و پیرامون خود آگاه باشید. بعد از چند ثانیه یا دقیقه ممکن است توجهتان به داخل تاکسی جلب شود و به جای نگاه کردن به بیرون به داخل ماشین نگاه کنید. در این حال باز به خود یادآوری کنید که باید خودآگاه و هوشیار باشید (یادآوری اینکه باید خودآگاه باشم با عمل خودآگاه بودن فرق دارد و به دنبال آن باید واقعا خودآگاه شد). همانطور که قبلا توضیح داده شد اینجا منظور از خودآگاهی اعتمادبنفس و خودباوری و معانی روانشناسانه آن نیست بلکه آگاهی از خود و پیرامون خود در این لحظه است.
مهمترین نکته تمرین در طول این یک ساعت اینست که نگذارید آنچه که می بینید، زنجیروار اندیشه شما را به دنبال خود بکشد، بر بال خیال سوارتان کند و در دام تداعی های بی شمار بیندازد.
بنابراین: یک ساعت مشخص را برای شگرد بینایی روزآگاهی مشخص کنید.
پنج دقیقه اول را ژرفانه فکر کنید که در یک ساعت آینده بین دگرگونی زاویه نگاه و خودآگاهی پیوندی ذهنی برقرار خواهید کرد. به طوری که هروقت نگاهتان را از جایی بردارید و به جای دیگر بیندازید، خودآگاه شوید.
سپس به مدت یکساعت این کار را انجام دهید.
پس از چند هفته گره ذهنی شما چنان سفت و با ثبات می شود که هر زمان جهت نگاه را عوض می کنید، خودبخود خودآگاه می شوید.
مرسی واقعا..
خیلی کمک کننده بود.