ذهن پذیرنده: با فرهنگ شفاهی بزرگ شده و رشد کرده است. یعنی اشعاری را حفظ کرده و در موقعیت های مختلف این اشعار را بیرون می دهد. یک سری دادههای تاریخی یا فنی را حفظ کرده و هر وقت که لازم باشد آنها را بیرون می دهد.
ذهن پرسش گر: چیزی حفظ نمی کند. او فقط با سؤال و جواب یاد می گیرد. یعنی وقتی با یک متن تخصصی یا تاریخی یا یک شعر برخورد می کند، علاقهای به حفظ کردن آن ندارد بلکه با سؤالات این چنینی با آن متن مواجه می شود: چرا نویسنده این جمله را نوشته؟ منبع نویسنده چیست؟ منظور از این نوشته چیست؟ آیا سندیت دارد؟ آیا دارای مقدمه و استدلال و نتیجهگیری ست؟ آیا درست است؟ آیا میشود از زاویه دیگری هم به موضوع نگاه کرد؟
ذهن پذیرنده : تقلید می کند. عقل و دانستههای کسی دیگر را ملاک قرار میدهد و خود را راحت می کند. اگر در نماز شک کند که دو رکعت یا سه رکعت خوانده، سریعاً به مرجع تقلید خود مراجعه میکند تا حکم آن را بداند. در یک مجموعه ی اقتصادی هم (مثلاً شرکت تجاری)، اگر از او خواسته شود که ایده یا راه جدیدی ارائه دهد، چیزی به ذهنش نمی رسد. (مگر اینکه قبلاً از دیگران راه حلی دیده باشد). صاحبِ ذهن پذیرنده، خلاق نیست.
ذهن پرسش گر: تقلید نمی کند. هر حرفی را به صرف اینکه کسی با القاب و عناوین پر طمطراق گفته باشد قبول نمی کند. اندیشه ی انتقادی و پرسش گر خود را به کار می اندازد. همیشه آماده است تا با نگاهی جدید به همه چیز بنگرد. از امتحان راههای جدید ابایی ندارد.
ذهن پذیرنده: مکانیکی ست. اعمال و رفتاری را که از پیش برنامهریزی شدهاند انجام می دهد. واژه ی خودآگاهی برای او بیگانه است. یک سری عادتهایی دارد. یک سری تکیه کلاًم هایی دارد. یک سری آشنایان و دوستانی دارد. همیشه با این عادت ها، تکیه کلام ها و همان دوستان و آشنایان همیشگی سر می کند. علاقهای به آزمایش راههای تازه، برنامههای تازه، دوستان جدید و روشهای نو ندارد. شدیداً محافظه کار است.
ذهن پرسش گر: صاحب ذهن پرسش گر هم اعمال تکراری انجام می دهد. ذهن او هم برنامهریزی شده است. او هم یک سری دوستان و آشنایان همیشگی دارد. اما در ضمن با «خودآگاهی» با این مسائل برخورد می کند. ممکن است از تغییر بترسد اما این ترس موجب نمیشود که تغییر نکند. اهل حرکت و آزمایش، یافتن روشهای جدید و اندیشههای نو هست. همواره خود و محیط خود را مورد پرسش قرار می دهد.
ذهن پذیرنده: درباره هر موضوعی اظهار نظر می کند. هیچ احساس مسئولیت در قبال شنونده ندارد. هر جا که مشکلی پیش آمده باشد خودش را وسط میاندازد و حرفی میزند. اگر کسی مریض باشد، نسخهای شفا دهنده برایش دارد. اگر جایی تصادفی شده باشد، مقصر را سریعاً پیدا می کند. برای او هیچ فرقی بین داوری و پیشداوری نیست. در انتخاب کلمات دقت نمیکند و قبل از اینکه چیزی بگوید، آن را در ذهنش سبک و سنگین نمی کند.
ذهن پرسش گر: فقط درباره چیزی که تخصص دارد حرف می زند. آن هم با احتیاط فراوان. جملات و حرفهای ذهن پرسش گر اغلب اوقات با اصطلاحاتی مثل شاید، به نظر می رسد، احتمال دارد، و اصطلاحات مشابه شروع می شوند. او با احساس مسئولیت حرف میزند و تا وقتی که از او چیزی پرسیده نشود، دخالت نمی کند.
ذهن پذیرنده: گوینده است. یک ریز حرف می زند. به شما گوش نمی سپارد. هیچ علاقهای به نظرات شما ندارد. شما فقط در مقابل او قرار گرفتهاید که حرفها یا احیاناً درد دل هایش را بشنوید. شما ممکن است دقایق زیاد یا حتی ساعتها منتظر شوید تا فرصتی به دست آورید و حرفی را که میخواهید بزنید. اماصاحبِ ذهن پذیرنده، هیچ فرصتی برایتان باقی نمیگذارد چون شما هیچ ارزشی برای او ندارید.
ذهن پرسشگر: شنونده هست. به دقت در حرفهایتان عمیق می شود. دربارهاش فکر می کند. اگر از او انتقاد کنید به سرعت موضع گیری نمی کند. این احتمال را در نظر میگیرد که شاید حق با شما باشد. اگر از او درباره مشکلی نظر خواهی کنید، اغلب راه حلهایی سنجیده ارائه می کند.
ذهن پذیرنده: بسیار احساسی ست. به راحتی میشود او را تحریک کرد. فوری هیجانزده می شود. جو محیط او را میگیرد. اگر همه فریاد بزنند، او هم فریاد می زند. اگر همه گریه کنند او هم گریه می کند. اهل عمیق شدن نیست. صاحبِ ذهن پذیرنده، سرباز بسیار خوبی ست. کافی ست با چند جمله ی احساسی او را تهییج کنید و دشمن خودتان را به عنوان دشمن او جا بزنید. برایتان سینه سپر میکند و حتی خودش را به کشتن می دهد.
ذهن پرسش گر: در عین حالی که احساسات و عاطفه ای بسیار قوی دارد اما به راحتی نمیشود او را فریب داد. علامت های سؤالی که از یک ذهن منطقی برخاسته اند، مانع از این میشوند که به سرعت جو زده شود یا تحت تأثیر قرار بگیرد. صاحب چنین ذهنی توانایی این را دارد که عمیق شود و به جریانات پشت پرده فکر کند. استدلال های رو حوضی و سطحی او را قانع نمیکنند و آلت دست هرکسی نمی شود.
ذهن پذیرنده: خود را درگیر سؤالهای علمی یا فنی یا فلسفی یا عرفانی نمی کند. برای او جهان همین است که هست. اگر مثلاً فیزیکدان باشد، هیچ وقت نظرات دانشمندان فیزیک را زیر سؤال نمی برد.(نه اینکه قادر نیست بلکه روحیه او روحیه جستجوگری و کند و کاو نیست.). اگر عارفمسلک باشد با همان کتاب تذکره الاولیاء و دیوان شمس و حافظ و چند تا کتاب قدیمی دیگر خودش را قانع می کند. برای او جهان، شناخته شده و بدیهی ست.
ذهن پرسش گر: خود را شدیداً درگیر سؤالهای علمی یا فلسفی یا عرفانی (بر حسب تخصصش ) می کند. برای او هیچ نظریه یا تئوری مطلقاً درست یا غلط نیست. همواره آمادگی این را دارد که نظر جدید را قبول یا رد کند. او خود را با آثار گذشتگان قانع نمیکند و در ضمن آنها را هم یکسره در زباله دان نمی اندازد. برای او اصل پرسش گری مهم است. هر چیزی را هر چقدر روشن و بدیهی، زیر سؤال می برد. برای او جهان معمایی بزرگ و دنیا ناشناخته و رازآلود است. او از سؤال کردن، تجزیه و تحلیل و یاد گرفتن لذت می برد.
اگر شما ذهن پذیرنده ای دارید، تجربه حالت های برونفکنی و خواب روشن برایتان بسیار مشکل خواهد بود.
سلام وخسته نباشید
برای من که شب ها حدودساعت ۱۱ تا ۱۱:۳۰ میخوابم وصبح ها حدودا ۶:۳۰ بیدار میشم چه روشی برای خواب روشن موثرتره واینکه ظهرها میشه خواب روشن دید یاتمریناتشو انجام داد؟ من ظهرها حدودا ازساعت ۳:۴۵ تا ۴:۲۰ می خوابم ودرضمن ۱۷ سال دارم
باتشکر ازوبسایت عالیتون
خواب بعد از ظهر بهترین فرصت برای تمرینات خواب روشن هست. در ضمن اگر تمرینات ارزیابی واقعیت را انجام دهید و ذهن پرسش گر خود را به کار اندازید، بعد از مدتی شب ها خودبخود رویای آگاهانه می بینید.
چطور میشه ذهنمون رو به یک ذهن پرسشگرتبدیل کنیم؟
ساده ترین راه این است که جلوی هر چیزی علامت سوال بگذارید و تا می توانید سطح دانش خود را بالا ببرید.
به همه موضوعات از یه دید تازه نگاه کن
ذهنتو از هرچیزی که میدونی پاک کن بعد روی همه مسایل فکر کن
مثلا تو میدونی نیروی جاذبه چیه
حالا تصور کن هیچی ازش نمیدونی از یه دید تازه بش نگاه کن
ذهنت را خالی کن، بی شکل باش، مثل آب؛ حالا آب را که درون فنجان بریزی، تبدیل به فنجان میشود. آب را درون بطری بریزی، تبدیل به بطری میشود. آن را درون قوری بریزی، تبدیل به قوری میشود. آب میتواند جریان داشته باشد یا در هم بشکند. مثل آب باش، دوست من.